آل خلیفه
آلِ خَلیفه، سلسلهای مالکیمذهب از عربهای عَتوبی عربستان که در نخستین سالهای سدۀ 18م به کرانههای جنوبی خلیج فارس کوچیدند، در حدود 1196ق / 1782م مجمعالجزایر بحرین را گرفتند و تا امروز بر بحرین فرمانروایی دارند.
زمینۀ تاریخی
در نیمۀ دوم سدۀ 12ق / 18م سرزمینهای خاور و جنوب خلیج فارس صحنۀ کشمکش قدرتهای گوناگون بومی و بیگانه بود. ادامۀ این کشمکشها به پیدایش 3 سلسلۀ تازه انجامید که هنوز بر سر کارند: آل سعود در عربستان، آل صباح در کویت و آل خلیفه در بحرین.
حضور امپراتوری عثمانی در خلیج فارس از سدۀ 10ق / 16م آغاز شد (ابوحاکمه، 37). در آن هنگام دولت عثمانی بصره را گشود تا آن را همچون پایگاهی برای کوبیدن پرتغالیها به کار گیرد. دولت عثمانی سپس در آنجا ماندگار شد و بارها بر سر نگهداشت بصره با ایران جنگید. اما عثمانی در سدۀ 12ق / 18م وضعی آشفته داشت. در بینالنهرین فرمانِ پاشای بغداد از دیوارهای شهر پیشتر نمیرفت و مُتَسَلِّمِ (مالیاتگیر، فرماندار) بصره به گونهای مستقل فرمان میراند. قبایل عرب حومۀ بصره، بهویژه بنیکعب، هر روز به سویی سر میسپردند و گاه به هر دو سوی ایران و عثمانی مالیات میپرداختند. در این دوران، رویداد مهمی به وقوع پیوست که در پیدایش دولت آل خلیفه تأثیر مستقیم داشت: کمپانی انگلیسی هند شرقی ــ که از نیمۀ دوم سدۀ 11ق / 17م سمند سیاست را از پی تجارت به تاخت آورد (ویلسن، 138) ــ بصره را به کانون فعالیتهای بازرگانی خود بدل کرد و شکوفایی اقتصادی این شهر بهویژه در دهۀ هفتم سدۀ 18م (1173-1183ق) از رونق بوشهر و دیگر بندرهای ایرانی خلیج فارس کاست. این موضوع روابط پاشای بغداد و کریم خان زند را تیرهتر ساخت. سرانجام کریم خان به بهانۀ مالیاتگیری عثمانی از زائران ایرانی کربلا، در 1189ق / 1775م به بصره یورش برد (ابوحاکمه، 35, 36). محاصرۀ 13 ماهۀ بصره بازرگانان عرب را به کنارههای جنوبی خلیج فارس و ازجمله به زُباره در قطر گریزاند و موقعیت آل خلیفه را که این زمان در زباره اقامت داشت، استواری بخشید. چون کریم خان در 1193ق / 1779م درگذشت، شیرازۀ اوضاع ایران از هم گسیخت و آلخلیفه از این آشفتگی سود جست و بحرین را تصرف کرد و به فرمانروایی «آل مذکور» که به دنبال فتح بحرین به دست نادرشاه در 1149ق / 1736م آغاز شده بود، پایان داد.
قدرت دیگر کرانۀ خلیج فارس، قبیلۀ بنی خالد در شرق عربستان بود که اقتدارش تا بندرهای عربستان شرقی و کویت و قطر دامن میگسترد و برخی تیرههای آن در عُمان الصَّیر (امارات عربی متحد امروز) میزیستند (همو، 38). اهمیت بنیخالد از آنجاست که بازرسی بر بازرگانی خلیج فارس و عربستان مرکزی را در دست داشت و دو دولت عتوبی آل صباح در کویت و آل خلیفه در بحرین با پشتیبانی آنان پا گرفتند (همو، 40). با این همه، دو عامل به فروپاشی قدرت بنیخالد یاری داد: از یکسو نفوذ آنان در جنوب بصره و بخشی از سرزمین نجد آنان را با عثمانیان بینالنهرین و ایالتهای کوچک عربستان مرکزی در تضاد میگذاشت؛ از سوی دیگر وهابیان همچون یک نیروی نظامی ـ ایدئولوژیک تازهنفس در مرکز عربستان رشد مییافتند. اینان که مدت 20 سال در برابر بنیخالد حالت تدافعی داشتند، سرانجام به تهاجم پرداختند و بر آنان چیره شدند (همو، 42) و به کرانههای جنوبی خلیج فارس تاختند. اما یورش محمدعلی پاشای مصر به عربستان آنان را از پیشروی بازداشت. بنابراین، نابسامانی اوضاع درونی ایران، بینالنهرین عثمانی و عربستان، و پشتیبانی قبیلۀ بنیخالد از آل خلیفه، به اینان امکان داد تا دولت خود را در زباره و سپس بحرین پابرجا سازند.
خاستگاه
نیای بزرگ این سلسله خلیفة بن محمد بن فیصل نام داشت و این خاندان بخشی از عربهای عتوبی است که به عَنَزه، یکی از قبایل عدنانی ساکن نجد و شمال عربستان وابسته است (همو، 45, 49). نام عتوب از ریشۀ «عَتَبَ» به معنای جابهجایی و کوچ گرفته شده است. عتوبیها ساکنان بومی منطقۀ اَفْلاجْ در سرزمین هَدّار بودند. قبیلۀ عَنَزه در اواخر سدۀ 11ق / 17م دست به کوچی بزرگ زد. علت این کوچ روشن نیست. این قدر میدانیم که در این دوران منطقۀ مرکزی عربستان دچار خشکسالی بوده است (همو، 50). عَتوبیها در 1128ق / 1716م به کویت کوچیدند و به کار بازرگانی و صید مروارید پرداختند. سپس نخستین دولت خود یعنی سلسلۀ آل صباح را تشکیل دادند. در 1179ق / 1765م آل خلیفه در پی مشاجره با بنیکعب، یا از آن رو که نمیخواست به فرمان آل صباح درآید و یا به سودای ثروت اندوزی، به زباره رخت کشید (همو، 65-66) و جای پای استواری برای خود فراهم ساخت و حتێ در برابر قبیلۀ آل مسلم که از آنان باجخواهی میکرد به دفاع پرداخت و از اینرو قلعۀ مُرَیْزْ را در 1182ق / 1768م بنا کرد (همو، 70). اعتبار آلخلیفه بهویژه پس از محاصرۀ بصره در 1189ق / 1775م و کوچ گروهی از بازرگانان به زباره فزونی گرفت و این بندر با دیگر بندرهای خلیج فارس به رقابت پرداخت. در این زمان شیخ محمد، رئیس آل خلیفه، از طریق شیخ نصرخان حاکم بوشهر، به حکومت ایران نزدیکی جست و چندی بعد به شرط پرداخت مالیات به دولت ایران به سمت شیخی بحرین منصوب شد (آدمیت، 64). از میان عواملی که در نزدیکی آل خلیفه با ایران و حتێ تسخیر بحرین در 1196ق / 1782م نقش داشت، باید به نیروی رو به رشد وهابیان اشاره کرد که پیش از آلخلیفه در زُباره حضور داشتند. طبق نوشتۀ مورخان، شیخ خلیفة بن محمد، شیخ وهابیِ زباره را خوش نمیداشت (ابوحاکمه، 64؛ رمیحی، 3). یورشهای بعدی وهابیان به قلمرو دولتهای عتوبی چنین نظری را تأیید میکند.